الف - دزفول
بسم الله الرحمن الرحیم اینجا فقط یه راه وجود داره راه راست نمیدونم چرا ما کتابهای قانونمون رانمی خونیم تادیگر کسی نتونه به ما دروغ بگه من از امروز قصد دارم خطبه های نهج البلاغه را یکی یکی برای دوستان عزیزم دراین وبلاگ به نمایش بذارم تا دریابیم که قانون زندگی چقدر ساده و خدای مهربان چقدر بزرگ است وچقدر به فکر بندگانش از زبان چه کسی بهتر از امام اوّل اگر شما بهتری یا برتری یا حتی همسانی هم ردیفی سراغ دارید معرفی کنید فقط خواهش می کنم برای یکبار هم که شده منصفانه وبدون غرض بخوانید فکر کنید نامه ی یه دوست که مدّتها منتظرش بودید رسیده هیچ اجباری هم نیست که یکدفعه بخونید تا هرجا که حوصله داشتید ولی بخونید و بخونید به نام خداوند بخشنده ی مهربان خطبه ی یکم آغازآفرینش آسمان و... درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و خلقت آدم و در مورد حج سپاس خدای را که در ستودن وی گویندگان درمانند و آمارگران در شمارش نعمت های او ناتوان مانند و تلاشگران ادای حق وی نتوانند، همانکس که نه بلندای همت ها بدو در رسد و نه ژرفای فطنت ها وی را دریابد. آنکس که نه صفتش را مرزی محدودست و نه وی را نعتی موجود و نه وقتی درخور شمارش، همانکس که به توانائی خود آفریدگان را پدید آورد و برحمت خویش بادها را بگسترد و با سنگهای گران زمین لرز ه ی آنرا به مهار کشید... سرآغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش در تصدیق (او) ست و کمال تصدیق به وی، توحید اوست و کمال توحیدش در اخلاص ورزیدن است به او و کمال اخلاص ورزیدن به او زدودن صفتهاست از وی، چرا که هر صفت غیر از موصوف است و (نیز) هر موصوف غیر از صفت. پس هر کس که خدای سبحان را به وصفی متّصِف کند، همانا وی را مقرون به قرینی کرده و آنکس که برای وی قرینی انگارد او را دو چیز پندارد و هر کس او را دو چیز شمارد قطعا به (حقیقتش) پی نبرده و هر کس بدو پی نبرد قطعا بر وی انگشت نهاده و هر کس وی را انگشت نشان کند، او را محدود ساخته و هر که وی را محدود کند، او را مشمول شمارش دانسته و هر کس گوید که وی در کجاست و بر روی چه قرار گرفته او را در چیزی گنجانیده و آنکس که گوید که او بر چه چیز قرار گرفته، دیگر جایها را از وی تهی پنداشته است. باشنده است نه نو پیدا و موجودست نه مسبوق به عدم، با هر چیزی است نه بصورت همبودی و غیر از هر چیزی است نه اینکه از آن جدا باشد. فاعل است و بی نیاز از جنبش و ابزار. بینای ازلی است بی آنکه نیاز به مشهودی از آفریده های خود داشته باشد. همواره یکتاست بی آنکه نیاز به مونسی داشته باشد که با وی آرام گیرد و از نبودن وی وحشت پذیرد. آفرینش را آغاز و به شروع آن مبادرت کرد بی آنکه در کار آن بیندیشد، یا از آزمایشی بهره برداری کند یا به جنبشی درآید یا هیجان زدگی نفس وی را به اضطراب اندازد، هر چیز را در همان هنگام که باید پرداخت و اجزای گوناگون را با همدیگر هماهنگ ساخت و غرائز هر یک را ابداع فرمود و طبایعشان را ملازم آنها گردانید و پیش از آنکه دست به آفرینش زند به حال آنها آگاه و محیط به آغاز و پایان هر یک و واقف بود به حدود و مقارنات آنها. سپس خدای سبحان گشادگی فضاها و پارگی اکناف و خلاءها ی هوائی را پدید آورد و در آن آبی موج خیز و انبوه روان ساخت و آنرا بر پشت بادی تند برنشاند، پس باد را فرمان داد تا آن آب را بازدارد و بر شدت ریزش آن چیره گردد تا از مرز خود تجاوز نکند. هوای گشاده از زیر و آب از فراز آن جهان بود. سپس خدای سبحان بادی نازا پدید آورد و آنگاه چونان انبانی چرمین که آنرا به جنبش درآورند سر آب را به سوی پایانش برد و جوشش آنرا به حالت آرامش درآورد تا آنکه کوهها برآورد و کفها بر سر پدید ساخت و جوش و خروش آنرا به آرامش مبدل گردانید، پس آن آب را در فراخنای هوا و گستره ی فضا بالا برد و از آن هفت آسمان جدا کرد که بخش زیرین آن موجی از حرکت بازداشته و بخش زرین آن سقفى محفوظ و تارکى افراخته و بى هیچ ستون برشده و بى هیچ میخ استوار مانده بود. آنگاه آسمان ها را با ستاره هاى درخشان و کوکب هاى تابان بیاراست و چراغ فروزان خورشید و ماه تابنده را در چرخى گردنده و سقفى دور زننده و لوحى چرخان به گردش درآورد. سپس میانه آن آسمانهاى زبرین را فراخ ساخت و از فرشتگان خودش انباشته فرمود ، گروهى از ایشان در حال سجده اند و به رکوع نمى پردازند و گروهى در حال رکوع مى باشند و برپا نمى ایستند و جماعتى در میان صف هائى اند که از هم پاشیده نمى شوند و گروهى بى آنکه احساس ملالت کنند خدا را به پاکى ستایند و در دیدگان ایشان خواب راه ندارد و دستخوش غفلت عقول و سستى بدنها و فراموشى نمى گردند و گروهى از آنان امینان وحى الهى و سخنگویان خدا به پیامبران اویند و پاسبانان درهاى بهشت الهى اند و بعضى از آنها پاى در زمین هاى فرودین ثابت دارند، در حالیکه گردن هاى ایشان از عرش برین و بستر آنها از اکناف عالم در گذشته است و با پایه هاى عرش چهار شانگى آنها هم آهنگى دارد، دیدگان خود را از هیبت الهى فروهشته دارند و بالها را از فروتنى فراهم گرفته اند. حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت میان ایشان و آنها که فروتر از آنانند کشیده شده است، از پروردگارشان با توهم تصویر صورتى رقم نمى زنند و صفات مخلوقات را بدو نسبت نمى دهند و وى را با مکان ها محدود نمى سازند و یا هیچگونه اشارتى براى همتائى قائل نیستند. صفت آفرینش آدم (علیه السلام) آنگاه خداى سبحان از شنزار زمین، خاکى نرم چه از شیرین و چه شور آن فراهم ساخت و آنرا با آب مرطوب کرد تا خالص گردید و چسبناک شد و از آن صورتى پدید آورد با اعضاء جدا از هم و بهم پیوسته و آنرا بخشکانید تا خود را بگیرد و آنرا سخت ساخت تا در زمانى معین و هنگامى لازم سفال مانند شد. و آنگاه از روح خود در او دمید تا بصورت آدمى درآمد، با ذهنى روشن و فکرى که قدرت تصرف دارد و اعضائى که در خدمت وى بود و ابزارهائى که براى او کاربرد داشت و شناختى که مایه تفکیک حق از باطل مى شد و مزه ها و بوئیدنیها و رنگها را از همدیگر مى توانست بازشناسد با همه گوناگونى رنگها و ترکیب هاى متشابه و متفاوت و سرکش و آمیزه هاى مختلف آنها، از حرارت گرفته تا سردى و رطوبت تا جمود. پس خداى سبحان امانت خود را از فرشتگان مطالبه کرد تا به پیمان خویش وفا کنند و در برابر آدم به کرنش و از سر فروتنى و تکریم درآیند . پس ایزد سبحان فرمود: (براى آدم سجده کنید، پس به جز ابلیس (همه) به سجده درافتادند) [سوره بقره، آیه 34.] جز شیطان که رشگ و غرور ورزید و بدبختى بر او چیره گردید و از اینکه خدا او را از آتش آفریده، خلق آدم خاکى را سبک پنداشت. پس خداوند به او مهلت داد چرا که وى در خور خشم بود و براى اتمام حجت آزمایش بر او مقرر گردید تا مهلت وى بسر آید و خدا نیز به وعده خود وفا کند. پس فرمود: (تو از مهلت یافتگانى، تا روز (و) وقت معلوم.) [سوره حجر، آیه 38 -37.] پس خداى سبحان آدم را در خانه اى سکونت داد که در آن هم نعمت فراخ بود و هم در کمال ایمنى و او را از ابلیس و دشمنى ابلیس برحذر داشت. اما دشمن (شیطان) به خانه آرام و همنشینى وى با نیکان رشگ ورزید و او را فریفته ساخت، تا یقین خود را به گمانى فروخت و اراده وى را به سستى کشانید و متانت وى را به بیم مبدل ساخت و دستخوش پشیمانى شد. آنگاه خداى پاک درهاى بازگشت را بر روى او گشاد و کلمه توبه و بخشایش را به وى تلقین کرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد و او را به دنیا که سراى آزمایش و ازدیاد نسل است فروفرستاد. و خداوند پاک از میان فرزندان آدم پیغمبرانى برگزید و از ایشان به زبان و حى پیمان گرفت، در زمانى که بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و براى وى مانندها گرفته بودند. شیاطین راه آنها را از خداشناسى زده بودند و به گمراهى کشیدند، پس پیامبران خود را برانگیخت و یکى پس از دیگرى فرستاد تا عهد خداشناسى را که در فطرت آدمى بود باز طلب کنند و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند و گنجینه هاى دانش پنهانى را برون آرند و راز هستى را در دیدگانشان بنمایند. چه از آسمانى که فراز سر ایشان است و چه گهواره اى که در زیر پایشان گسترده و چه از انواع معیشت ها که زنده شان مى دارد و اجل هائى که نابودشان مى کند و بیمارى هائى که مایه فرسودگى آنان مى گردد و بلاهاى هولناک زمانه که پیاپى برایشان وارد مى شود و هیچگاه خداى پاک از آفریدگان خود، پیغمبر یا کتاب یا برهان قطعى یا روشى استوار را مضایقه نفرموده، پیامبرانى که با وجود شمار کم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحى بازنماندند. گاه از ایشان پیامبرانى بودند که اسم پیغمبر بعد از خویش را مى دانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را مى شناخته اند. بدینگونه قرنها سپرى و روزگار طى شد و پداران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند، تا اینکه خداى پاک محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را براى وفاى به وعده ى خویش و اکمال نبوت مبعوث فرمود، در حالیکه از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود و نشانه هایش آشکار و میلادش فرخنده بود. در آن زمان ساکنان زمین هر یک جزء مذهبى متفرق و با خواستهائى پراکنده بودند و به راههاى گوناگون مى رفتند: گروهى خدا را همتاى خلق دانسته و گروهى در نام او تصرف روا مى داشتند یا به غیر او مى پیوستند. پس پروردگار آنان را به وسیله آن پیامبر از گمراهى به راه راست راهبر شد و ایشان را از جهالت رهانید. سپس خداوند پاک دیدار خود را براى محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) برگزید و او را در جوار خویش شایسته دید و تمایلش را به سوى خود رهنمون شد و از بلاهایش رهانید. و روحش را کریمانه به سوى خویش خواند-درود بر وى و خاندان وى باد-او نیز چون پیامبران امت هاى دیرین براى شما میراثى گذاشت، زیرا که ایشان امت خود را وانگذاردند مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه اى معین. محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او فرود آمده بود، در میان شما نهاد، کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخ آن روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و کدامیک واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته. هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است. و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده. احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن فرمان داده شده و در سنت، آن حکم نسخ گشته و نیز احکامى است که در سنت به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترک آن اجازه داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فرارسد واجب و چون زمانش منقضى گردد وجوبش از میان رود. و در مورد امورى که ارتکاب آن گناه بزرگ است و خدا به کیفر آن بیم آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه خرد است و مستوجب آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته مى شود و هر کس اختیار دارد که بیش از آن را نیز به جاى آورد. و از این خطبه درباره ى حج خداوند حج خانه ى خود را بر شما واجب گردانید و خانه ى خود را قبله گاه مردم ساخت. مردم با شور تمام و بگونه ى ستورانى که به آبشخورى روى نهند و چون کبوترانى که به آشیانه پناه برند بدان روى نهند. خداى پاک حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر شکوه او فروتنى نشان دهند و به عزت و شکوه او اقرار کنند. و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و بدان پاسخ گفتند و سخن حق را تصدیق نمودند و در آنجا پاى گذاردند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف مى کنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند. خداى، سبحانه و تعالى، حج را نشانه و نشانه ى اسلام قرار داد و کعبه را حرم پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت: (و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده ى مردم است، (البته بر) کسى که بتواند به سوى آن راه یابد. و هر که کفر ورزد، یقینا (بداند) خداوند از جهانیان بى نیاز است.) [سوره ى آل عمران، آیه 97.] والسلام خطبه ی اوّل تمام دیدی چقدر ساده وخودمونی واقعا لذّت بردید نوش جونتون